سرم شلوغ است و ذهنم درگیر. از نامنسجم بودن نوشته عذر میخوام.
۱- نوشتهی دیروز را بخوانید. بیش از این که ادعایی کرده باشم، سوال مطرح کردهام. نوشتهی مارس یا مریخ هم در این مورد است.
۲- یکی از دلایلی که با گیر دادن به املای دیگران مشکل دارم، گره خوردن غلط املایی با کم سوادی است که متاسفانه خودم هم در این دام زیاد میافتم و از غلط املایی گرفتن از دیگران لذت غیر منصفانهای میبرم.
۳- فکر میکنم چندصد سال پیش باسوادان (معمولا کاتبان) برای جدا کردن خود از عوام روی فنونی (مثل املای صحیح) تاکید کردند تا بتوانند از رانت نخبگی استفاده کنند که اثرش تا به حال مونده، چیزی مثل رفتار کنونی دانشگاهیها. شاید برای کم اثر کردن این رفتار است که فیزیکپیشه را به فیزیکدان ترجیح میدهم.
۴- میپذیرم که جاهای رسمی قانونی برای رسمالخط داشته باشند ولی چرا باید کسی را مجبور کنیم که در نامههای خصوصی یا وبلاگش رسمالخط مرسوم را پی بگیرد؟ به خصوص که ممکن است این تغییر در بلند مدت باعث کارایی زبان شود.
۵- به تعبیر انتخاب طبیعی در زبان که در نوشتهی مارس یا مریخ به کار بردهام، خیلی علاقه دارم. هر نگارش جدید یک جهش است. اگر خوب باشد باقی میماند و اگر بد باشد نه. متخصصین به طور متوسط جهشهای بهتری تولید میکنند.
۶- فکر نمیکنید این نگاه بالا به پایین به کسانی که دیکتهشان ضعیف است، باعث میشود کسانی که میتوانند چیزی بنویسند که شما میفهمید ولی غلط دارد، ترجیح بدهند ننویسند؟ به خصوص اگر اعتماد به نفس پایینی داشته باشند. این ترویج فرهنگ شفاهی نیست؟ مثل گیر دادن به لهجهی دیگران در زبان انگلیسی که تنها نتیجهاش منزوی شدن طرف است. ادعا میکنم که سخن و نوشتار برای فهمیدن یکدیگر است نه کلاس گذاشتن!
۷- برای حامد ع. که به گسست فرهنگی ترکها اشاره کرده: زبان انگلیسی به اندازهی زبان ترکی تغییر ضربهای نداشته است. ولی یک انگلیسی زبان در خواندن شکسپبر اگر نه بیشتر از یک فارسی زبان در خواندن سعدی، حداقل در همان مرتبه مشکل دارد. تازه شکسپیر فاصلهی زمانی کمتری با ما دارد. فکر میکنم پویایی زبان و این که بعد از چندصد سال مشکل در خواندن داشته باشی، فرض است.
۸- مرجع درست بودن کیست؟ شاید در موارد سادهای که پشتوانهی استواری دارد (مثل توجیه) رای دادن ساده باشد. ولی می توان و میتوان و میتوان به این سادگی نیست.
۹- اگر مفهوم "غلط دیکتهای" را قبول کنیم، باید هر آن که هست گیریم! دقیقتر آن که "اگر" قبول کنیم غلط و درست داریم با این فرض (که چندان هم بد نیست) که هیچ دونفری مثل هم نمینویسند، N-۱ نفر غلط مینویسند! این تازه قبل از بحث اعراب گذاری است!
۱۰- بچهی یکی از دوستان موقع دیکته نوشتن، از دیکتهگو پرسیده این کلمه مال کتاب دوم است با سوم. چون توی یکی جداست و توی دیگری سرهم.
۱۱- عرف یا قاعده فرهنگستان یا بزرگان ادب؟ اولی را مکتوب کنید تا شروع دعوا باشد. دومی چندان ثابت نیست و سومی نیاز به تعریف بزرگ و توافق غیرممکن بین بزرگان دارد.
۱۲- مقام فرهنگستان مثل مرجع تقلید و دانشمند علوم طبیعی مقام توصیه کننده است. تصمیم و اجرا با مصرف کننده است. این که نظریهی تکامل درست است یا نه با این که شما میخواهید بهش باور داشته باشید یا به بچهتون تدریس شه فرق داره. طبیعتا عصبانی میشم اگر کسی نخواهد تکامل را قبول کند، ولی در این که طرف حق داره قبول نکنه شک ندارم. (الان قاف به شک نداشتن من گیر میده، من شک ندارم که باید به طرف حق بدم!)
۱۴- قرارداد رسمالخط چیه؟ یک نفر ادعا میکرد که اگر نوشتارهای معمول را با هم شباهت سنجی کنی (همبستگی) شباهتشان با هم از شباهتشان با رسمالخط غیرمعمول خوانده شدهی او، بیشتر نیست.
۱۵- دوستان فیزیکی میدانند که آن یک نفر محمد خرمی است. من حرفش را قبول ندارم و برخلاف او پیوستگی را پیوستگی مینویسم نه پیوستهگی ولی به نظرم حق دارد اینجوری بنویسد.
۱۶- دارم از حق هنجارشکنی دفاع میکنم هرچند شاید هنجارشکن نباشم.