مکالمه‌ای بین سه نفر از بنیان‌گزاران مکانیک کوانتومی: ورنر هایزنبرگ، پل دیراک و ولفگانگ پاولی در سال ۱۹۲۷ برگرفته از:

 

جز و کل

نوشته‌ی ورنر هایزنبرگ

ترجمه‌ی حسین معصومی همدانی

مرکز نشر دانشگاهی

چاپ دوم ۱۳۷۲

صفحه‌های ۸۶-۸۸ (فصل علم و دین).

 

در این میان پل دیراک به ما پیوسته یود. او تازه یا به بیست و پنج سالگی گذاشته بود و اصلا اهل مدارا نبود. به اعتراض گفت:« نمی‌دانم ما چرا داریم درباره‌ی دین بحث می‌کنیم؟ اگر ما صداقت داشته باشیم - و دانشمندان باید داشته باشند - باید اذعان کنیم که دین مشتی حرف نادرست است که هیچ پایه‌ای در واقعیت ندارد....»

 

من اعتراض کردم:« حکم شما درباره‌ی دین فقط بر پایه‌ی سواستفاده‌های سیاسی است که از آن شده است، و چون از هرچیزی در جهان می‌توان سواستفاده کرد - از جمله از ایدئولوژی کمونیستی که شما همین الان بیان کردید - این گونه حکمها را اصلا نمی‌توان پذیرفت....»

 

پل دیراک در جواب گفت:« من علی‌الاصول با اساطیر دینی مخالفم. ساده‌ترین دلیلش هم این است که اساطیر دینی مختلف با یکدیگر تعارض دارند. به هر حال، فقط تصادف باعث شده که من در اروپا به دنیا بیایم نه در آسیا ...»

 

بدین ترتیب بحث ادامه یافت، و همه‌ی ما از این‌که ولفگانگ خاموش مانده است در تعجب بودیم. البته گاهی رو ترش می‌کرد و گاهی پوزخندی می‌زد، ولی چیزی نمی‌گفت. آخر سر ناچار از او خواستیم که نظرش را بگوید. اول قیافه‌اش کمی شگفت‌زده شد و بعد گفت:« خوب، خوب دوست ما دیراک هم دینی دارد، و مهمترین اصل دینش این است: خدا وجود ندارد و دیراک پیامبر اوست.» همه خندیدیم، از جمله دیراک، و بدین طریق آن عصر در سالن پذیرایی هتل به پایان آمد.