از سرمقاله‌ی امروز شرق:

از علم و هنر كه عبور كنيم در جهان واقع نيز چين براى ايران نماد «بعد مسافت» است. گذشته از راه هاى طولانى بيابانى و كوهستانى كه سفر ايرانيان به چين را سخت مى ساخت، در جهان جديد حتى با اختراع هواپيما نيز سفر به چين طولانى تر از سفر به اروپا است. در اين سفر نه فقط فاصله جغرافيايى بلكه گردش و چرخش كره زمين از شرق به غرب راه كسانى را كه مى خواهند از ايران (غرب) به چين (شرق) سفر كنند دشوار مى سازد و تغيير ساعت ها سبب مى شود آنگاه كه از سپيده دم خود به چين سفر مى كنيم دريابيم كه همچنان در سپيده دم آنها به سر مى بريم. گويى راهى را نپيموده ايم. گويى سفر به چين با جغرافيا، با خلقت و با طبيعت سر ناسازگارى دارد.

آقای سردبیر شرق و غرب غیر از سیاست در جغرافی هم تعریفی دارد که بد نیست یاد بگیرید!

پی‌نوشت: احسان هم مستقل از من به چیزهای دیگه‌ای گیر داده.

پی‌نوشت ۲: مقاله‌ی على اكبر رضايى را هم ببینید. بخشی از مقاله:

هنگامى كه نگاهم به سرمقاله روزنامه شرق افتاد ارزيابى دوستى به خاطرم آمد كه بعضاً نوشته هاى قابل تامل برادر عزيز محمد قوچانى را رشك آور اما اشك آور مى ناميد! رشك آور از جهت زيبايى نوشتار و اشك آور از جهت كم توجهى به حوزه هاى تخصصى مباحث. اگر آن روز چندان با اين ارزيابى وى همراه نبودم امروز با خواندن مطلب ايشان در نحوه انتقاد به نزديكى ايران و چين بلافاصله عبارت قصار آن دوست به ذهنم متبادر شد.
هر چند آقاى قوچانى در نگارش اين مطلب تبحر نويسندگى خود را به خوبى به نمايش گذارده، اما براى نگارش اين مطلب به دستاوردهاى علمى حوزه روابط بين الملل عنايت كافى نشان نداده و تحليل تجويزى خود را بر دوش مفروضى بسيار شكننده استوار كرده است.