روزمرگی فرهنگی یعنی به جای این‌که فیلم نگاه کنی٬ تلویزیون نگاه کنی به این بهانه که نمی‌خوام خودم را محدود به نوع خاصی از محصولات فرهنگی دیداری کنم.

روزمرگی فرهنگی یعنی به جای این‌که نوار گوش کنی٬ به رادیو پیام گوش کنی به این بهانه که نمی‌خوام خودم را محدود به نوع خاصی از محصولات فرهنگی شنیداری کنم.

روزمرگی فرهنگی یعنی به جای این‌که کتاب بخوانی٬ روزنامه بخوانی به این بهانه که نمی‌خوام خودم را محدود به نوع خاصی از محصولات فرهنگی خواندنی کنم.

بدجوری دچار روزمرگی فرهنگی شده‌ام.