مامان بزرگم سالها مدیر مدرسه بوده و الان حدود ۳۰ سال می‌شه که بازنشسته شده. پریروز بهم گفت:

 

دیشب یه خواب خیلی ناراحت کننده‌ای دیدم. خواب دیدم مدیر یه مدرسه‌ی نا‌آشنا شدم. رفتم دیدم خیلی شلوغه. پرسیدم اینا کین؟ گفتن اومدن امتحان تجدیدی بدن. ردشون کردم. گفتم فعلا آمادگی نداریم. به مستخدم گفتم شماره‌ی اداره رو بگیر تا من باهاشون حرف بزنم. رفت و دیگه نیومد.